سوال بزرگ آینده
انرژي خورشيدي در سرتاسر جهان توزيع شده و کاربردش همچنان ادامه دارد، زيرا صاحبان خانهها و شرکتها، پانلهاي انرژي خورشيدي را نصب و برق خود را توليد ميکنند. قوانين اندازه گيري شبکه در بسياري از نقاط جهان به مشتريان اين امکان را ميدهد که به ازاي هر مقدار انرژي که توليد و به شبکه ارسال ميکنند، مبالغي برابر با نرخ برق دريافت کنند. به اين دليل که امروزه مشتريان بيشتري از انرژي خورشيدي بهره ميگيرند، مسئولان انرژي برق شروع به بررسي دوباره سياستهاي اندازه گيري شبکه با برخي از کميسيونهاي مالي کردهاند. آنها بايد در نظر داشته باشند که چگونه در يک شبکه پرداخت مالي داشته باشند تا ديگر تنها توسط منابع دولتي و متمرکز تامين انرژي نشده باشند. مشترياني که ميخواهند کنترل بيشتري بر مصرف انرژي خود داشته باشند، ميتوانند براي سرمايه گذاريهايي که شبکه از آن سود ميبرد، اقدام کنند. هر دو طرف بايد در مورد ارزش انرژي خورشيدي و منابع توزيع شده توافق کنند. از آنجا که مسئولان اندازه گيري انرژي خالص را هميشه انجام ميدهند، يکي از پرسشهاي مهم آينده اين است: Net Metering (اندازه گيري شبکه) چيست؟
براي پاسخ به اين سوال سه موضوع وجود دارد که بايد مورد توجه قرار گيرد: 1- هدف اوليه از اندازه گيري خالص انرژي در شبکه، 2- اندازه گيري خالص در مقياس عمده فروشي در مقابل خردهفروشي، 3- پرداخت هزينه براي پشتيباني از شبکه. البته صنعت انرژي خورشيدي به اندازه کافي بالغ است که بتواند بدون افزايش تعرفه به نرخهاي بالاتر زنده بماند، بنابراين تعرفه انرژي ميتواند به مقادير عمده فروشي کاهش يابد و اين کار عملي خواهد بود.
اما هزينه پشتيباني شبکه همچنان وجود دارد. در انجمن انرژي زيستي امريکا بحثي وجود دارد مبني بر اينکه آنها نبايد از مردم ماليات اضافه بگيرند (آنها ماليات جاده را به هزينه گاز در پمپ بنزين اضافه نميکنند) زيرا استفاده از اين سوخت، محيطزيست را حفظ ميکند. اگر صاحبخانهها يا ديگر کاربران شبکه بخواهند به شبکه اي متصل شوند که براي اتصال به آن نياز به پرداخت وجه باشد، يک کانال براي پرداخت هزينه وجود خواهد داشت. اگر انرژي توزيع شده به بخش ذخيرهسازي منتقل شود و سپس در خانه استفاده شود، مزيت مالي براي صورتحساب خانواده دارد. مزيت آن اين است که مصرف کننده را از خريد انرژي در قيمت خرده فروشي از شبکه بينياز ميکند. به اين دليل که اندازه گيري نرخ انرژي به نوبه خود اصلا وجود ندارد، زيرا خانواده ها انرژي را از بيرون دريافت نميکنند.
اگر انرژي توزيع شده در هنگام خروج، شبکه را تغذيه کند، به طور موثر بخشي از منبع برق با قيمت عمده فروشي است، بنابراين چنانچه از آن استفاده شود، از نرخ بازار عمدهفروشي پرداخت ميشود. اين پرداخت به يک سيستم هوشمند بستگي دارد که بررسي کند آيا اين روش اقتصادي است و ميتواند در مواقع خاص استفاده شود يا خير. درست مثل هر نيروگاه ديگر که روشها را ارزيابي ميکند. اين مسئله به سيستم هوشمند خانگي بستگي دارد تا خانواده ها تصميم بگيرند بهترين ذخيره يا انرژي رساني (بر اساس سيگنالهاي قيمت از شبکه) کدام است.
پاسخ به اين معضل مربوط به سرنوشت قوانين تنظيم مقررات نيست، بلکه ريشه در نياز به تغيير مدل کسب و کار براي اين سيستم دارد. مدل قديمي که صد درصد توليد و توزيع، مرکزي بود، بسيار تحتفشار ميزان تقاضا و قيمت است و به زودي مانند دايناسورها منقرض خواهد شد. سرويسهاي موفق بايد هر نوع منبع توليد انرژي را بخشي از مدل کسب و کار خود کنند. به نظر ميرسد که اين موضوع باعث کاهش فشار موجود بر سيستم توزيع انرژي و افزايش توليد انرژي شود.
سه عامل اصلي در پشت سر، بازار را کنترل ميکند و محاسبات با توجه به رشدي انجام ميشود که در سالهاي آينده انتظار ميرود وجود داشته باشد. اولين عامل، کاهش شديد تعرفههاي انرژيرساني در بسياري از کشورهاست. تعرفههاي انرژيرساني پس از سال 2011 قدرت خود را به عنوان محرک استفاده از انرژيهاي تجديدپذير از دست دادهاند و اين روند ادامه خواهد يافت. محرک دوم شبكه است كه پيشرفت ميكند و تا سال 2025 نهتنها كشورهاي داراي انرژي خورشيدي، بلكه كشورهايي كه كمتر از انرژي تابش خورشيدي برخوردارند هم شبكه را خواهند داشت. محرک سوم رشد هوشمند مفهوم شبکه، بازار و خدمات است که آن را براي يکپارچهسازي سيستم انرژيهاي تجديدپذير آسانتر ميکند تا براي اندازهگيري شبکه مورد استفاده قرار گيرد.
در ايتاليا، دقيقا به دلايلي که توضيح داده شد، قبل از انتخاب نوع شبکه، مخاطبان روند صحيح مصرف خود را بررسي ميکنند. در بخش مسکوني اين بررسي را ميتوان از طريق اتوماسيون خانگي به دست آورد. براي کاربران بزرگتر (تجاري يا صنعتي) معمولا محاسبه حداقل 80 درصد مصرف، ميتواند صورت بگيرد.
منبع: مجله دانش بنیان
ارسال به دوستان